022-وام-فوری-بدون-ضامن

عاقبت «وام فوری بدون ضامن»

اگر با فیلترشکن دارین سایت رو مشاهده می‌کنین، می‌تونین ویدیوی کامل رو همینجا ببینین.

اگر هم تمایل داشته باشین که تو خود یوتیوب ویدیو رو ببینین، اینجا کلیک کنین تا مستقیماً وارد لینک ویدیو تو کانال یوتیوب بشین. یادتون نره کانال رو subscribe کنین تا از جدیدترین ویدیوها، مطلع بشین. اگر بعد از دیدن ویدیو، از اون خوشتون اومد، حتماً برای دیگران هم ارسال کنین.

متن داستان

وام فوری، بدون ضامن!

خیلی وسوسه‌انگیزه؛ مگه نه؟ رضا هم همین فکر رو کرد. اما اگه بدونین خیلی از کلاهبرداری‌ها از همین طریقه، دیگه بهش فکر نمی‌کنین!

سال 92 یه خواستگار میاد برای دختر رضا، مریم. دختر و پسر، خانواده‌ها، همه از همدیگه خوششون میان. بادا بادا مبارک و مراسم نامزدی و از این خبرای خوب خوب. پس جهیزیه چی؟ رضا هم دقیقاً افتاد به تکاپوی جهیزیه و چه کنم و چه جوری جور کنم و از این بحث‌ها. رضا، یه کارمند معمولی، مگه چه قدر درآمد داشت که بخواد جهیزیه هم بده؟ یه روز یه آگهی تو روزنامه توجهش رو جلب میکنه: وام فوری، بدون ضامن.

چه خوب! شال و کلاه می‌کنه و میره دفترشون. ابراهیم، مدیر دفتر، با خوشرویی ازش استقبال می‌کنه. به رضا میگه 24 ساعته پول تو حسابته داداش؛ مبارک دخترت باشه ایشالا! انگار دختر خودم، اینم چک. رضا میگه واقعاً؟ صد میلیون تومن؟ به همین راحتی؟ چشماش برق زد. خدایا، شکرت، ممنون! خوب اون موقع پول نسبتاً زیادی بود.

ابراهیم میگه: فقط آقا رضا! ما که ضامن نمی‌خوایم؛ اما نمیخوای حداقل یه مبایعه‌نامه صوری بنویسی، خیال ما هم راحت بشه اقساط رو میدی؟ خاطرت جمع داداش، فقط به عنوان ضمانته.

رضا میگه: چرا که نه! چشم، حتماً آقا ابراهیم. اینم مبایعه‌نامه، اینم وکالت‌نامه.

ابراهیم میگه: ممنون آقا رضا، خدا برکت بده. اینم اجاره‌نامه که جسارتاً مثلاً مستأجر مایی.

مراسم ازدواج مریم، به خوبی و خوشی و میمنت و مبارکی برگزار شد. رضا، اقساط رو سر وقت ‌می‌داد. اما چند تا قسط رو نتونست بده. یه احضاریه اومد در خونش که: لطف کنین ملک رو تخلیه بفرمایین؛ موعد اجاره تموم شده. چند وقت هم زیادی نشستین. هم اجاره‌های عقب‌مونده رو بدین، هم بابت مدتی که زیادی نشستین، اجرت‌المثل بدین.

رضا طفلی هم راه افتاد از این دادگاه به اون دادگاه که والا به خدا این ابراهیم دروغ میگه! نزول‌خوره، کلاهبرداره، مال مردم خوره، منو فریب داد! جریان از این قرار نیست که. خونم فقط ضمانت بود. حساب کنین چقدر بدهکارم، همه‌ش رو میدم. تو رو خدا خونم رو بهم برگردونین، از دار دنیا همین یه خونه رو دارم. با پول کارگری خریدمش…

بهش میگن: چی میگی آقا رضا! این مبایعه‌نامه، این اجاره‌نامه، این چک خرید خونه که خودت نقد کردی، اینم پول‌هایی که بابت چند ماه اجاره به حساب ابراهیم ریختی. همه این‌ها ثابت می‌کنه که خونه رو فروختی، همه چی علیه شماست…